دومین زمینه از علت های ناسازکاری
دومین زمینه از علت های ناسازگاری ، قدرت طلبی ( دستیابی به قدرت) است که در واقع موضوع شدت یافته در زمینه ی جلب توجه است؛ که در صورت عدم ارضا از جلب توجه ، کودک وارد زمینه ی قدرت طلبی می شود و با دو منطق، رفتار و عملکرد خود را توجیه می کند. منطق اول که می گوید : « اگر نگذارید آن چه را که می خواهم انجام دهم ، شما مرا دوست ندارید.» و منطق دوم که می گوید : «زمانی من به حساب می آیم که آن چه را می خواهم شما برایم فراهم کنید.»
نوع فعال این کودکان معمولا سرکش معرفی شده و اغلب اهل مشاجره و مخالفت و حتی دروغگویی هستند که رفتارها و عکس العمل های جنجالی دارند و زیر بار مسئولیت نرفته یا کار را به صورت ناقص انجام می دهند همچنین به رفتارهایی خارج از عرف و خطرناک علاقمند می شوند.
نوع منفعل این کودکان معمولا دارای صفت تنبلی و کم کاری هستند که با بی میلی و کم رغبتی به هرکار مشغول است که تدریجا لجباز و نا فرمان نیز می شوند.
پدر و مادر در رویایی با این کودک احساس می کند که امورات و علایق آن ها را کنترل کرده و زیر بار نظر یا برنامه های خانواده نمی روند . پدر و مادر احساس می کنند هم آهنگی و همراهی فرزندشان کم شده است و او به صورت خود مختار و مستقل عمل می کند در این مواقع ممکن است پدر و مادر با خود عهد کنند که از کار او نمیگذریم و اجازه ی اینچنین رفتارهایی را به او نمی دهیم و جهت کنترل و همراهی کودک سر مست قدرت تلاش می کنند و رقابتی میان والدین و کودک رخ می دهد .
قابل توجه است که ، در اکثر مواقع پیروز قطعی این رقابت کودک است و تمام تلاش پدر و مادر بی نتیجه خواهد ماند و کودک در نود و نه در صد موارد پیروز این مسابقه خواهد بود. در صورت اصرار پدر و مادر برای کسب نتیجه و غلبه بر فرزند ، بشدت روحیه ی سرکشی و مخالفت در کودک تشدید و تقویت می شود و کودک را در صدد انتقام و تقابل بر می انگیزد خیلی واضح است که اگر امروز این کودک مغلوب والدین شود فردا به صورت مسلم و قطعی پیروز رقابت با والدین خود خواهد بود و استمرار این حرکت منجر به تشدید قدرت طلبی و جاه طلبی کودک است ؛ و تعریفی خوشایند و مطلوب از این روش (قدرت طلبی) برای او شکل می گیرد و راه پیروزی را دستیابی به قدرت می بیند.
و اما ساماندهی و اصلاح منطق غلط کودک چگونه صورت می گیرد؟
نکته اول : رقابت ، مبارزه، درگیری ، لجبازی ، مسابقه و عکس العمل و تحریک ِ کودک ممنوع
چرا که نهایتا پیروز قطعی این تقابل، کودک است.
نکته دوم : اعتراف والدین به قدرت و توانایی و میزان تاثیر گذاری کودک
بیان هر گونه نقص و ناتوانی کودک منجر به تحریک و عکس العمل کودک می شود که این عکس العمل شدت قدرت طلبی را افزایش داده و او را جاه طلب بار می آورد و همچنین قدرت طلبی را ابزار مناسبی برای رسیدن به خواسته های خود تلقی می کند به طور مثال می توان با اذعان به توانایی کودک، قدرت طلبی و حس رقابت را در مسیر مفیدی هدایت کرد و او را به عنوان حامی خود تلقی کنید و با ارائه ی مسئولیت های مهم و خطیر، توانایی و تفکر او را مدیریت کنیم تا احساس اعتبار و بزرگی را با این روش برایش تامین کرده باشیم.
نکته سوم: هر گونه ابراز ضعف والدین نسبت به کودک باعث می شود حالت دفاعی ، تقابل و رقابت به حداقل برسد و میزان همکاری و همراهی او افزایش یابد.
به دانش آموزی که در کلاس درس به رقابت با دبیر خود مشغول است و منتظر سوتی ها و نقاط ضعف دبیراست باید امتیاز داد، توانایی او را در مقابل دوستانش بزرگ جلوه کرد و احساس ضعف خود را در مقابل او اذعان داشت و با در خواست کمک از او تنها راه تقویت یک دانش آموز ضعیف را کمک این دانش آموز قدرت طلب بیان کرد و این گونه گفت که : تقویت روند یادگیری دانش آموز ضعیف فقط از عهده ی تو بر می آید و حتی دبیر هم به اندازه تو موثر نخواهد بود.
نکته چهارم: ابتدائا تامین نیاز به جلب توجه باید توسط والدین کودک ارضا شود نه این که کودک برای اثبات خود مجبور به قدرت طلبی یا خودنمایی گردد .
نکته پنجم : قدرت ، تنها زمانی اهمیت پیدا می کند که در مسابقه به کار رود . در حد امکان باید از پدید آمدن فضای مسابقه و تقابل خودداری کرد و با احترام و کوتاه آمدن مهار کودکِ جاه طلب را در دست گرفت . در واقع امتیاز دادن و یا احترام کردن به این کودک ، ضعف والدین نیست بلکه تامین نیازِ دیده شدن ، حس عزت و استقلال شخصیت او است. که این امر مهار و کنترل فرزند را به راحتی مهیا می کند.